مدتهاست که هر مکتب مدیریتی تلاش میکند تا وظایف مدیران را دسته بندی کند. از زمان مدیریت علمی تیلور و بعد از او فایول فعالیتها و وظایف مدیران را در قالب تیترها و عنوان ها دسته بندی کرده اند. وقتی از دیدگاه مدیریت منابع انسانی به ماهیت وظایف مدیران نگاه میکنیم میتوان این سوال را مطرح کرد که فارغ از وظایف عام دسته بندی شده برای مدیران، وظایف مشخص مدیران در برابر پرسنل آنها چیست؟ مدیران باید چه کنند تا افراد با حداکثر توان و کارایی فعالیت کنند و مشتاق و با انگیزه باشند. فرقی نمیکند در باره مدیر کدام بخش سازمان صحبت میکنیم. مدیرمالی یا مدیر تولید و یا مدیر منابع انسانی هر کدام مسئول چند نفر انسان هستند و طبیعتا در قبال آنها وظایفی دارند.
مارکوس باکینگهام در کتاب رهیدن از قانونهای کهنه به این سوال پاسخی جامع و کامل میدهد. این کتاب که چکیده تحقیقات بلندمدت موسسه گالوپ در حوزه اشتیاق شغلی ست، با پشتوانه تحقیقات فراوان و تحلیل های دقیق از حجم بزرگی از اطلاعات به سوال ما در این مقاله پاسخ میدهد.
برای اینکه یک مدیر بتواند کارکنانی با انگیزه و مشتاق داشته باشد بایستی بتواند چهار فعالیت را بدرستی انجام دهد.
- گزینش درست افراد
- مشخص نمودن انتظارهایی که از او دارد
- انگیزش وی
- فراهم نمودن اسباب رشد فرد
ادامه کتاب به این موضوع اختصاص میابد که یک مدیر باید مجموعه وظایفش بریا مشتاق و متعهد کردن نیروی انسانی را به چه شیوه ای انجام دهد. این مجموعه تحقیقات درباره شیوه های مشتاق نمودن کارکنان و وظایف مدیران در برابر آنها اینچنین نتیجه میگیرد.
- هنگام گزینش افراد هر کس را به خاطر هوشمندی وی(ویژگیهای ذاتی) نه تنها بر پایه تجربه، آگاهی یا توان تصمیم گیری برگزینید.
- هنگام برشمردن انتظارها، مشتری راستین را در نظر داشته باشید نه گامهای اجرایی را.
- هنگام برانگیختن فرد، بر توانمندیها نه کاستیهایش تمرکز کنید.
- هنگام پرورش و رشد دادن افراد، آنان را برای جای مناسب، نه پله بعدی در نردبان ترقی آماده نمایید.
این مجموعه از وظایف مدیران میتواند کلید آزادسازی ظرفیت های فنی و روحی افراد برای کارایی و اثربخشی حداکثر باشد.