از گذشته ها بارها دیده ام که درباره اینکه مهارتهای رهبری چیست و آیا میتوان آنها را آموخت، گفتگوهای فراوانی شده است. شاید قبل از این موضوع باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا رهبری یک مهارت است؟ یا شاید یک هنر یا یک رویکرد و حتی یک سمت و یا نقش باشد. اگر رهبری را یک سمت و یا نقش ببینیم که در مسیر حرکت و حیات سازمانها و یا جوامع ایجاد میشود و تعداد افراد اندکی آنرا تجربه میکنند، مفهوم رهبری را بسیار تقلیل داده ایم و دور از دسترس کرده ایم و شاید دیگری علاقه ای به آموختن آن نداشته باشیم یا تصور کنیم که فعالیتی دشوار و عجیب است.. اما اگر رهبری را یک رویکرد و یا رفتار بدانیم که هر کسی در هر جایگاه، سن و سمتی ممکن است آنرا بروز بدهد، ماجرا تغییر میکند. شاید با این تعریف رهبری مهارتی باشد که آموختنش مفیدتر به نظر بیاید.
اگر رهبری یک رویکرد و یا یک مهارت باشد میتوان گفت در فرصتهای زیادی میتوان تجربه اش کرد. هر فردی که عضو یک تیم باشد میتواند گاهی رهبری را تجربه کند، هر معلمی، هر پدر و مادری و هر مدیری در هر جایگاه سازمانی میتواند گاهی رهبری کند.
اما مهارتهای رهبری از چه نوعی هستند؟ ذاتی یا اکتسابی؟ آیا آدمها با ویژگیهای رهبری بدنیا میایند؟ یا میتوان آنها را آموخت. گاهی میشنویم که رهبری بیش از آنکه علم و مهارت باشد یک هنر است. انهایی که به این عقیده باور دارند با هنر انگاشتن رهبری آنرا دور از دسترس تر و آموختنش را دشوارتر جلوه میدهند و حتی ممکن است بگویند یا این هنر در خون یک نفر هست و یا نیست…
شاید شنیدن پاسخ این دوگانه های دشوار از زبان یک هنرمند متخصص در آموزش رهبری جذاب باشد. دکتر هایفتز یک موسیقدان برجسته، یک نوازنده ویلون ماهر و استاد رهبری در مدرسه کسب و کار هاروارد جایی به این سوال پاسخ میدهد. آیا میتوان مهارتهای رهبری را به دیگران یاد داد؟ وی میگوید که تلاش کرده است به افرادی که هیچ سابقه آشنایی با موسیقی نداشته اند و اصطلاحا ژن هنری در وجود آنها نبوده است موسیقی بیاموزد و بررسی هایش نشان میدهد این آدمها میتوانند با تلاش، نوازنده های برجسته ای بشوند. وی استدلال میکند که هنر هم نوعی مهارت است و رهبری چه یک هنر باشد و چه یک مهارت، آموختنی ست.
شاید در مقالات بعدی درباره اینکه راه آموختن رهبری چیست و هوش افراد و یا ژنتیک آنها چه نقشی در این مسیر دارد مفصل تر گفتگو کنیم.