وقتی درباره کارکردهای رهبری سازمانی گفتگو میکنیم یکی از مهمترین آنها ایجاد ظرفیت بیشتر برای سازمان و افراد است. این ظرفیت سازی درباره نیروی انسانی سازمان به توانمندسازی تعبیر میشود و در مورد فرآیندها و فرهنگ سازمان میتواند با عنوان انعطاف پذیری و یا دوام آوری تعبیر میشود.
میتوان مسایل پیش روی سازمان را به سه دسته تقسیم کرد:
مسایل فنی یعنی مسایلی که تکراری هستند و تعریف موضوع و راهکار آنها روشن است. در مورد این نوع مسایل اصولا به دخالت رهبران سازمانی نیازی نیست و صرفا تدوین قواعد مشخص و تفویض اختیار به مدیران کارگشاست. مسایلی مانند خرید یک نوع تجهیزات برای مجموعه از این دست هستند.
مسایل نوع دوم مسایل فنی دشوار هستند. مسایلی که در عین روشن بودن تعریف مساله و وجود راهکار مشخص، اجرای دشواری دارند مسایلی مانند راه اندازی سیستم اتوماسیون اداری.
مسایل نوع سوم مسایل تطبیقی هستند. این نوع مسایل تعریف روشنی ندارند. از اینرو راه حل مشخصی نیز برای آنها وجود ندارد. نمیتوان برای این دسته از مسایل به متخصص رجوع کرد چون چند بعدی و چند وجهی هستند معمولا بصورت سریع و با عاملیت یک طرفه افراد و یا مدیران حل و فصل نمیشوند
در مورد مسایلی از این دست انتظار میرود رهبران سازمانی پادرمیانی کنند و با جلب مشارکت همه افراد سازمان و در مسیر گفتگو و همراهی آنها مساله را روشن کرده و به آرامی به راه حل برسند. بعنوان مثال زمانی که فرهنگ سازمان دچار مسایلی میشود و یا نیاز است که برخی شاخصه های جدید به آن افزوده شوند با مساله ای از این دست روبرو هستیم. مساله ای که با دستورالعمل و قاعده و یا با دستور و یا تلاش تنها یک مدیر یا رهبر قابل حل نیست. مهمترین وظیفه رهبران در این شرایط ایجاد قابلیتها و ظرفیتهای جدید در افراد و فرآیندهای سازمانی ست. در واقع رهبری سازمانی از فرصتهای چالشی و نیازمند تطبیق استفاده میکند تا سازمان و افراد را آماده رویایی با مسایل دشوار نماید. در این مسیر هم افراد و هم کلیت سازمان آماده میشوند تا با بحرانهای مختلف روبرو شده و دوام خود و سازمان را تامین کنند.