وقتی درباره دلایل کار کردن و خوب کارکردن آدمها را بررسی میکنیم، ماجرای هدف و معنا، موضوعی جدی و حیاتی ست. هر چه نیروی انسانی همکار در یک سازمان جوان تر میشوند این اهمیت بالاتر میرود. برای جوانها مهم است که بدانند برای چه کار میکنند و از این مجموعه وظایف روزمره قرار است چه هدف کلانی محقق شود. به همین اندازه مهم است که بدانند کافرما چارچوب عملکرد و فعالیت خود را بخوبی میشناسد و تکلیف خود را در برابردنیای کسب و کار روشن کرده است. ماموریت مشخص، چشم انداز و ارزشهای بنیادی روشن. ارزشهایی که خط قرمزهای هر سازمانی برای رسیدن به اهدافش را شفاف میکند.
با این مقدمه می توان اطمینان داشت برای جذب و نگهداشت نیروی انسانی جوان، خلاق و پیشرو در سازمانها بیش از آنکه به سیستم های منابع انسانی سفت و سخت نیاز داشته باشیم به بنیادها و اصول اولیه یک کسب و کار نیاز داریم. نیاز داریم که بدانیم چشم انداز ما چیست؟ به چه سمتی حرکت میکنیم. چشم انداز یک سازمان فانوس دریایی روشنی است که در طوفان روزمرگیها و دشواریهای کسب و کار مقصد را مشخص میکند.
پس از تدوین چشم انداز هر سازمانی باید بداند که چرا و از چه مسیری حاضر است به سمت چشم اندازش حرکت کند در واقع خط کشی های مسیر حرکتش را مشخص نماید. آیا حاضرید بدون قاعده و از هر راهی به اهداف سازمان دست یابید؟ (حتی اگر اینطور است بهتر است اعضای سازمان در جریان باشند.) ارزش های بنیادین سازمان که معمولا از ارزشهای فردی بنیانگذاران آن نشات میگیرد دومین نیازمندی یک کسب و کار برای روشن نمودن فضای زندگی کاری ست.
پس از تعیین ماموریت سازمان، چشم انداز و ارزشها یکی دیگر از چراغ های روشن کننده فضای سازمان شایستگی های کلیدی نیروی انسانی ست. اینکه بدانیم شایسته یعنی چه؟ در سازمان ما چه ویژگیهایی برای افراد ارزشمند است. در زمان جستجوی همکار باید بدنبال چه آدمهایی برویم. یا در همکارانمان چه مشخصاتی را توسعه دهیم.
به نظر میرسد اگر تکلیف این چراغ های راهنمای مسیر را روشن کنیم، در پرتو نور آنها در سازمان زندگی روزمره آسان تری خواهیم داشت.
ی