- اینجا شرکت من است و خودم مسئولیت همه چیز را میپذیرم.
- نگران نباشید من این اوضاع را درست میکنم.
- من مسئول وضعیت شرکت و همه پرسنل هستم و …
اینها جملاتی است که ممکن است بارها از مدیران ارشد شرکتهای کوچک و بزرگ شنیده باشید و حتی احساس خوبی در برابر آنها داشته باشید.
در برابر احتمالا جملاتی شبیه نقل قول های زیر را از کارمندان شرکتها شنیده اید:
- من وظیفه خودم را انجام میدهم بقیه اش به من ربطی ندارد.
- مسئول همه این اوضاع مدیرعامل/مالک است.
- مدیران شرکت باید مسئولیت شرکت و پرسنل را بپذیرند و …
نظرتان چیست؟ آیا با این شیوه نگرش درباره مسئولیت پذیری در یک شرکت، سرنوشت آن، سود و درآمدش و پرسنل موافق هستید؟ آیا بنظرشما در یک شرکت یا سازمان کوچک یا بزرگ مدیران مسئول همه رخدادها هستند. آیا رخدادهایی مانند تصمیم گیریهای غلط،انتخاب بازار غلط، انتخاب راهبردهای نامناسب، کاهش سودآوری، ورشکستگی و مانند اینها همگی در حیطه مسئولیت مدیران ارشد سازمان است؟ سایر کارمندان کجای این معادله هستند؟
واقعیت این است که امروزه پاراداین مسئولیت پذیری در سازمان به شدت در شرف تغییر است. دو مساله عمده این تغییر را ایجاد میکند
اول:تغییر ساختار دانش، تکنولوژی و فضای کسب و کار
مدتهاست میدانیم که عمق و پیچیدگی علوم مختلف به حدی رسیده است که علامه دهر شدن در همه آنها به شیوه حکمای قدیم غیرممکن است، حتی ایجاد میزان اندکی آشنایی با هر یک از علوم مختلف دشوار و یا غیرممکن است. در این شرایط همه مدیران سازمانها تلاش میکنند با استخدام افراد و یا مشاوره گرفتن از آنها دانش و اگاهی بیشتری را به خدمت بگیرند. همین جا نقطه ای ست که میپذیریم مسئولیت پذیری در قبال تصمیم های مختلف در حوزه های مختلف میان همه اعضای سازمان توزیع میشود و هر کسی بابت علم و آگاهی که با خود آورده و مجموعه وظایفی که انجام میدهد( و احتمالا خارج از محدوده دانش سایر اعضای سازمان است) مسئول رخدادهای مختلف است.
دوم: تغییر نگرش نیروی انسانی به شغل و کار روزمره
میدانیم که نیروی انسانی نسل جدید نمیتواند به کارش بعنوان بخشی مجزا از زندگی اش نگاه کند، نمیتواند بپذیرد که مسئول تحقق اهداف و آرزوهای دیگران باشد، در سازمانی که در تعیین و تحقق اهداف آن دخیل نباشد به اندازه کافی مشارکت نمیکند. میخواهد گفتگو کند، ایده بدهد، مسئول باشد و تنها در اینصورت چالش های این مسئولیت پذیری را میپذیرد، بنابراین در محیط کاری با این ترکیب انسانی تنها راه مشتاق و با انگیزه نگه داشتن افراد توزیع مسئولیت هاست.
بنظر میرسد این تغییرات باید در بسیاری از تغییرات ساختاری، شیوه تفویض اختیار و شیوه نگاه به تصمیمات کلان سازمان و در نهایت مسئولیت پذیری دربرابر این تصمیمات مورد توجه قرار گیرد.