داستان رهبران سازمانی و رفتارهای رهبری نادرست در بین آنها داستانی است که بصورت مستمر شنیده میشود.
مدیر ارشد، رییس یا مالک سازمان شکایت میکند که
- چرا این همکاران من برای کارشان دل نمیسوزانند،
- چرا کارها کند است؟
- چرا راضی نیستند
- چرا آدمها زود به زود میروند و … و البته خودم میدانم شرایط جامعه خوب نیست و مردم دغدعه و دردسر دارند و …
انتظار چیست؟ که پاسخ مشاوران سازمان بعد از عارضه یابی و بررسی شرایط داخلی سازمان یکی از موارد زیر باشد.
- اگر این سیستم منابع انسانی را پیاده کردید همه مسایل حل میشود.
- اگر با این دوست و آن دوست خداحافظی کردید همه چیز درست میشود.
- اگر قاعده و قانون و آیین نامه ها و سیستم های بهتری طراحی کنید عملکرد و رفتار پرسنل تغییر خواهد کرد
اما معمولا در جریان گفتگوها و مصاحبه های عارضه یابی و پرسش نامه های رفتار سنجی مساله دیگری خودنمایی میکند. بخش بزرگی از مسایل در رفتار و شیوه رهبری رهبران سازمانی خلاصه میشود و اگر شیوه رفتار مدیران سازمان با آدمها این است نتیجه همین است.
در واقع فقدان خودآگاهی رهبران درباره رفتار خود و اثر این رفتار و شیوه مدیریت بر رفتار پرسنل یکی از مسایل عمده سازمان هاست. و این تصور که باید سیستم های مختلف منابع انسانی را راه اندازی نمود و یا تغییر داد و یا شیوه ها و ابزارهای جدیدی را به فرآیند فعالیت وارد کرد در بسیاری موارد ناشی از این تصور است. اگر بتوان با شیوه های مختلف سطح آگاهی رهبران از نحوه رفتار و شیوه های مدیریتی را بالا برد میتوان امیدوار بود که با تغییر و تعدیل و اصلاج رفتاری در آنها، بسیاری از مسایل سازمان حل و فصل شود.
برخی از این شیوه ها میتواند به شرح زیر باشد.
- تلاش برای حضور مدیران ارشد و رهبران سازمانی در آموزشهای رفتاری
- برقراری ارتباط مدیران ارشد با سازمانهای دیگر و مشاهده شیوه های مدیریتی درست و بروز
- ارایه بازخوردهای مستمر و خیرخواهانه از سوی مشاوران سازمان و یا سایر افراد مورد وثوق از سوی رهبران سازمانی
#رهبری #خودآگاهی #انگیزش