رفتارهای انگیزه کش در مدیران و پرسنل کدامند؟ و آیا میتوان آنها را اصلاح کرد؟
بصورت روزمره با تعداد زیادی از مدیرانی روبرو هستم که از نبود انگیزه و اشتیاق کارکردن در پرسنل خود شاکی هستند و خیلی زیاد این مدل گفتگوها را میشنوم.
- اصلا این همکاران من برای کار دل نمیسوزونند
- تلاش زیادی باید کرد تا یه کار کوچیک در شرکت ما درست انجام بشه.
- اصولا مسیولیت پذیری در آدمها کم شده
- …
در اکثر موارد وقتی از این مدیران سازمانی میپرسم که بنظرتون چه مسایلی باعث این وضعیت شده خیلی وقتها جوابهای مشابهی دارند.
- خوب وضعیت مملکت جوری هست که کسی انگیزه نداره
- این نسل جدید کلا با نسل ما فرق دارن
- من نمیدونم من هر کار در توانم هست انجام میدم
- ….
در این مواقع ما شروع به بررسی دقیق تر دلایل بی انگیزگی در سازمان میکنیم و در موارد زیادی به یک دلیل بنیادی میرسیم. مهارتهای رفتاری پایین. این واقعیت که در جامعه ما مدیران برای مدیر شدن و رفتار درست مدیریتی، آموزش ندیده اند و کارمندان برای رفتار صحیح در جایگاه کارمند آماده نیستند غیرقابل انکارست. بخش بزرگی از بی انگیزگی افراد ناشی از رفتارهای انگیزه کش در محیطهای کاری ست. این رفتار ممکن است از سوی مدیران سازمان و یا از سمت همکاران بروز کند و از آنجا که مرجعی برای بررسی و سنجش درستی و یا اشتباه بودن این رفتارها وجود ندارد، تا مدتها ادامه میابد.
یک مساله جدی دیگر این ست که در اکثر موارد رفتارهای انگیزه کش و آزاردهنده تا مدتها بدون بازخورد باقی میمانند و فرد متوجه نمیشود که این رفتار چه تاثیری بر دیگران میگذارد. حتی ممکن است دریافت بازخورد به شیوه ای نامناسب سبب شود که فرد هیچگونه اصلاحی در رفتار خود ایجاد نکرده و خود را محق هم بداند. پس شیوه صحیح ارایه بازخورد در این موارد نیز به اندازه تشخیص رفتار انگیزه کش اهمیت دارد.
در این مجموعه نوشته ها تلاش میکنم تا به برخی از این رفتارها اشاره کنم. این نوشته ها در غالب داستانهای واقعی از گفتگوهای من با مدیران و پرسنل سازمان بیان میشود و البته تلاش میکنم تا هویت افراد و سازمانها مخفی بماند. یکشنبه آینده اولین داستان رفتار انگیزه کش در کانال آرنیک