در مقاله قبل مسیر یادگیری 4 مرحله ای برادول را معرفی کرده و گام اول و دوم توسعه رهبری و بصورت خاص توسعه مهارتهای و شایستگی های رفتاری را بررسی نمودیم.
در گام اول عدم آگاهی نسبت به عدم شایستگی در یک رفتار وجود دارد و از اینرو احساس نیاز به آموختن آن نیز بوجود نیامده ست. در گام دوم پس از آگاهی فرد درباره مهارت، فرد میداند که نقطه ضعفی دارد و نیاز به آموختن را حس میکند. برای حرکت از گام دوم به گام سوم چه میتوان کرد؟
تمام آنچه در کارگاههای آموزشی و سایر مسیرهای یادگیری رسمی رخ میدهد برای حرکت دادن افراد از گام دو به گام سوم است.

برای عبور از گام سه و رسیدن به گام چهارم، جایی که یک رفتار و مهارت بصورت عادت و پیش فرض ذهنی کسی درمیاید، چه باید کرد؟
گام چهارم: در گام چهارم بجر آگاهی درباره مهارت، یک رفتار و مهارت بصورت عادت رفتاری فرد درامده است. ایجاد یک عادت مستلزم تمرین و تکرار مستمر است. در واقع اگر در گام سه پس از آگاهی درباره مهارت و توان انجام درشرایط ذهن آگاه، بتوان آن مهارت یا رفتار را حفظ کرد و در یک بازه زمانی تکرار کرد میتوان امیدوار بود که بصورت عادت ذهنی درامده و میتوان آنرا از این پس ویژگی رفتاری فرد دانست.
با این تیوری بنظر میرسد در مسیر توسعه رهبری به مجموعه ای از فعالیتها برای عبور از گامها نیاز داریم.
اول قرار گرفتن در شرایطی که خودآگاهی افزایش یابد.
سپس قرار گرفتن در شرایطی که درباره یک مهارت آگاهی و مهارت خودآگاه پیدا کنیم.
در انتها استمرار بر انجام یک فعالیت که منجر به ایجاد عادتهای رفتاری جدید میشود.
در مقالات بعدی تلاش میکنیم درباره شیوه های توسعه رهبری و یادگیری تیوریهای دیگری را بررسی کنیم.