سالها پیش دیوید مک گرگور تئوری x ,y را در رهبری سازمانی ارایه کرد. ایده تیوری ساده است. مدیران درباره پرسنل خود دو گونه نظر دارند.
رهبری سازمانی طرفدار تیوری X
انسانها ذاتا از کار بیزارند، باید همیشه تحت نظارت باشند، از هر فرصتی برای کار نکردن استفاده میکنند، در تصمیم گیری درست ناتوان هستند و قدرت تفکر و خلاقیت ندارند و حتما باید توسط مدیران اداره شوند.
رهبران طرفدار تیوریY
کار میتواند برای انسانها مثل بازی لذت بخش باشد، آدمها میتوانند بدون نظارت کار خوب انجام دهند. همه افراد توانمندند و میتوانند با استقلال و خلاقیت فکر کنند و درباره شغل خود تصمیم درست بگیرند. قدرت تفکر مختص گروهی خاص نیست.
در گفتگو با همه مدیرانی که سازمانهای خلاق و با انگیره ساخته اند یک نکته مشترک دیده ام. همه معتقدند که من همکاران خیلی خوبی دارم. همکاران من به کنترل نیازی ندارند. همکاران من توانمند و خلاق هستند و به این گفته ها باور دارند. دیدگاه این مدیران نسبت به نیروی انسانی بر شیوه رفتار پرسنل موثر بوده است و آنها را تبدیل به همکارانی همراه و توانمند کرده است. در برابر، در همه سازمانهایی که افراد بی انگیره و ناراضی هستند و احساس میکنند که اختیار ندارند و مورد اعتماد نیستند، مدیران معتقدند که پرسنل من کارشان را دوست ندارند، بدون نظارت مدیران کار نمیکنند لازم است همیشه کنترل شوند، ایده های نو نمیدهند و …
بری شوارتز در کتاب چرا کار میکنیم مینویسد اگر شما درباره ستاره های آسمان یک تیوری غلط داشته باشید. هیچ اتفاقی نمیافتد آنها با نظم خلقت به راهشان ادامه میدهند. اگر درباره ژنهای انسان یک نظریه اشتباه داشته باشید قوانین میان آنها تغییر نمیکند اما اگر درباره کارمندانتان ایده اشتباهی داشته باشید آنها با رفتارشان ایده شما را اثبات میکنند.
همه چیز از همین جا شروع میشود از تفکر مدیران و رهبران درباره آدمها . از رهبری سازمانی