وقتی مجموعه افراد جامعه و به تبع آن پرسنل سازمان در شرایط خاص و بحرانی قرار میگیرند، حفظ آرامش و گرفتن تصمیم درست و انگیزه بخشی به نیروی انسانی برای همه افراد دشوارتر میشود. این دشواری برای مدیران سازمان که باید همزمان به چشم اندازها و اهداف سازمانی و سلامتی و روحیه نیروی انسانی فکر کنند دوچندان میشود. اصولا تفاوت شرایط بحرانی در این است که راهکارهای از پیش تعیین شده و روتین های روزمره بکار نمی آید و نمیتواند تکلیف مدیران را روشن کند. حتی شیوه های مدیریت ریسک و بحران هم گاهی به اندازه کافی برای یک بحران خاص مانند همه گیری یک بیماری متناسب و کارآمد نیستند. در این شرایط مدیران یک مجموعه چه باید بکنند؟ شاید در گام اول بتوان پیشنهاد کرد که اقداماتی را که در مقاله قبل به آنها اشاره شد امتحان کنید.
در گام دوم باید بپذیریم در شرایط خاص از هیچ کس انتظار نمیرود دقیقا راهکار صحیح را بداند و درجا تصمیمات برجسته بگیرد. به همین دلیل میتوان مسیرهای زیر را پیشنهاد داد.
با افراد گفتگو کنید.
به همکارانتان بگویید که شاید بهترین و کارآمدترین راه حل برای مقابله با شرایط بحرانی بوجود آمده از گفتگو و هم اندیشی شما درباره راه حل های موجود پیدا شود. بگویید که پیش بینی آنچه دقیقا رخ خواهد داد دشوار است اما میتوان با تکیه بر نظرات کارشناسی حدودی از شرایط بعدی را تخمین زد.
انطباق با شرایط جدید
در بسیاری موارد راه حل مشخصی که بتوان به سرعت شرایط بحرانی را پشت سر گذاشت وجود ندارد و لازم است افراد در یک بازه زمانی خاص، شیوه جدیدی از کار و زندگی را دنبال کنند. بهترین کاری که در این شرایط میتوان کرد کمک کردن به افراد برای آموختن این شیوه جدید و منطبق شدن با اوضاع است. در واقع بخش اعظم این انطباق بر دوش خود افراد است اما مدیران و سازمان میتواند در مسیر مدیریت آن مشاور و همراه نیروی انسانی بمانند. در شرایط فعلی جامعه ایران نمیتوان بار محافظت از افراد و نیروی انسانی یک سازمان را بطور کلی بر دوش مدیران گذاشت بلکه بهترین روش جلب مشارکت و ایجاد مسئولیت پذیری در افراد است تا بتوانند به خود و خانواده شان کمک کنند تا از این شرایط خاص عبور کنند.
ماندن در کنار افراد و کمک به یادگیری شیوه انطباق با بحران میتواند در انگیزه بخشی به افراد موثر بوده و ظرفیت و قابلیت آنها برای مقابله با سایر مسایل زندگی را توسعه دهد.