مجله هاروارد بیزنس ریویو در آخرین پست خود به موضوع افسردگی شغلی اشاره کرده است و معتقد است مهمترین فاکتور برای کاهش این عارضه سازمانی بهبود کیفیت رهبری در سازمان است.
افسردگی شغلی وضعیتی است که افراد بدلیل تحمل شرایط دشوار کاری شامل، استرس بالا، حجم کار بالا، بی انگیزگی طولانی و کار بی معنا و بی هویت دچار آن میشوند و کارایی و اثر بخشی افراد را به شدت کاهش میدهد.
پیش از این بررسی های حوزه اشتیاق شغلی نیز نشان میدهد که نقش رهبران و شیوه رهبری در سازمانها فاکتوری جدی در بهبود اشتیاق و تعلق سازمانی کارمندان است.
در این راستا HBR پیشنهادات زیر را برای توجه به موضوع رهبری در سازمانها ارایه میدهد.
- بهترین درمان پیشگیری است. بهتر است در زمان انتخاب رهبران به جای تاکید بر عملکرد گذشته بر پتانسیل های افراد برای رهبری تمرکز کنیم. ویژگیهایی مانند کنجکاوی، هوشمندی، یادگیری سریع و هوش هیجانی بالا در کنار توان همدلی با افراد و اخلاق میتواند پتانسیل های مهمی برای رهبران باشد.
- بجای استخدام سوپراستارها بهتر است رهبران سمی را از سازمان خارج کنید. متاسفانه سرعت انتقال رفتارهای نادرست و سمی بالاتر از سرعت انتقال رفتارهای صحیح است و هرچه این افراد سمی در سطوح بالاتری قرار داشته باشند با سرعت و شدت بیشتری فرهنگ سازمان را آلوده میکنند.
- تاب آوری بالای کارمندان ممکن است باعث شود که نارکارآمدی رهبران دیرتر مشخص شود. اگر افراد شاد و سپاسگزاری استخدام میشوند که به اندازه کافی تحلیل گر و صادق نیستند مسایل موجود در رهبری سازمان پوشیده خواهند ماند.
- معمولا رهبرانی که رفتارهای تکراری و خسته کننده دارند بسیار کمتر از رهبرانی که غیرقابل پیش بینی هستند به تیمشان استرس وارد میکنند. معمولا رهبرانی که رفتارهای خاص دارند و یا آنهایی که کاریزمای بالایی دارند رفتارهای پیش بینی تاپذیر بیشتری از خود بروز میدهند که منجر به استرس بالاتر در کارمندان میشود.