اعتماد سازمانی یعنی در شرایط وجود ریسک و خطر و یا ابهام در برخی مسایل سازمانی، افراد میپذیرند در کنار سازمان بمانند و به شیوه رفتار درست و مثبت سازمان در قبال خودشان و دیگران امیدوارباشند.
وقتی درباره موضوعات مرتبط با فرهنگ سازمان و نیروی انسانی صحبت میکنیم مبحث اعتماد سازمانی یکی از چالشی ترین موضوعاتی است که توجه محققان را به خود جلب میکند؟ سوالاتی که مطرح میشود جدی ست و در اکثر موارد پاسخ به آنها دشوار است. سوال اول اینکه آیا در یک محیط کاری و سازمانی اعتماد میان افراد ضرورتی دارد؟ وجود و یا عدم وجود اعتماد میان اعضای سازمان در سطوح مختلف چه فواید و یا مضراتی دارد و در نهایت اینکه اعتماد از کجا میاید و چطور میتوان آنرا ایجاد کرد و توسعه داد؟
بررسی ها و تحقیقات متفاوت نشان داده است که وجود اعتماد در روابط میان اعضای سازمان پارامتر اساسی و بنیادینی است که بر بسیاری از فاکتورهای یک محیط کار پویا و حرفه ای موثر است.
بررسی های CIPD نشان میدهد اگرسطح اعتماد بین اعضای سازمان بالا باشد.
- شرکتشان را بعنوان مکان خوبی برای کارکردن به دیگران معرفی میکنند.
- رضایت کلی آنها نسبت به شغلشان افزایش میابد.
- تمایل آنها برای ترک سازمان کاهش میابد.
بنظر میرسد نتایج وجود اعتماد میان اعضای سازمان بسیار شبیه نتایج اشتیاق و انگیزش نیروی انسانی است. وجود اعتماد سازمانی یکی از پیش زمینه های ایجاد تعهد و انگیزش است. فاکتوری که سایر روابط کاری بر مبنای ان شکل میگیرد. از سوی دیگر تحقیقات نشان میدهد که اعتماد سازمانی به شدت تحت تاثیر شیوه رهبری و مدیریت مدیران ارشد یک سازمان است.
همان تحقیق CIPD نشان میدهد برای اینکه یک رهبر مورد اعتماد اعضای سازمانش باشد باید 4 مشخصه اصلی را داشته باشد.
توانمندی: رهبر یک سازمان باید نشان دهد که شایستگی های لازم برای انجام وظایف خود را دارد.
خیرخواهی: توجه به نیازهای دیگران و تلاش برای ایجاد انگیزه در آنها
اخلاق: پایبندی به مجموعه ای از قواعد اخلاقی پذیرفته شده برای جامعه شامل انصاف و صداقت
قابل پیش بینی بودن: وجود یک نظم و ساختار مشخص درمجموعه رفتارها در طی زمان
موضوع اعتماد سازمانی و ریشه های ایجاد آن و عوامل موثر بر آن موضوع پیچیده ای است که تلاش میکنیم در مقالات بعدی به تفصیل درباره آن صحبت کنیم.