آیا تابحال با محیط های کاری روبرو شده اید که هیچ نشانی از زندگی در آنها نیست؟ متاسفانه برخی از مدیران ارشد عقیده دارند که باید کار و زندگی را کاملا از هم جدا کرد و نیازی نیست در محیط کاری اثری از المان های زندگی بخش باشد. در این قبیل محیط ها همه اتاق ها و میز همه افراد کاملا شبیه هم است. هیچ نشانه ای که علایق شخصی افراد و زندگی فردیشان را نشان دهد وجود ندارد. حتی معمولا صدای بلندی که نشانی از زندگی باشد برنمیخیزد.
اما واقعیت این است که همه ما کار میکنیم تا زندگی کنیم و ساعات طولانی حضور در محل کار بخش قابل توجهی از این زندگی است. هر کدام از ما یک شخص منحصربفرد با خانواده، علایق و مشخصات رفتاری ویژه است که سرکوب کردن آن در محل کار نمیتواند عواقب خوبی داشته باشد. اگر از من به عنوان یک کارمند بخواهند که دقیقا در چارچوب سخت و بدون انعطاف یک محیط کاری درآیم، احتمالا بزودی انگیزه و اشتیاق شغلی برای تلاش جدی و مصرانه را از دست خواهم داد. بخش قابل توجهی از انگیزه و اشتیاق ما ناشی از زمان و توجهی است که به علاقمندیهای فردی خود اختصاص میدهیم و در واقع در ارتباط و تعامل با انها انرژی کسب میکنیم.
محیط کاری ایده آل
در برابر محیطی را تصور کنید که در آن هر فردی نه تنها اجازه دارد بلکه تشویق میشود تا با تمایلات فردی خود زندگی کند. من اجازه دارم که تصویری از اعضای خانواده ام رو میز داشته باشم. اجازه دارم همه جای اتاق را پر از گلدان های سبز کنم. تنگ ماهیم را روی میز داشته باشم، اجازه دارم نمادهایی از علاقمندیهای ورزشی و یا هنری و یا اجتماعی ام را در کنار خود داشته باشم. اجازه دارم بلند و رسا سلام کنم و یا زیر لب ترانه های مورد علاقه ام را زمزمه کنم. جایی که اشتیاق شغلی و شادی موج میزند.
نقطه اوج این نگاه ویژه به محیط کار آن است که مدیران افراد نیز تلاش میکنند تا هرچه بیشتر پرسنل خود را بشناسند و مطابق با ویژگیهای شخصیتی آنها شرایط مناسب و دوست داشتنی کار را ایجاد کنند. زمانی که در مورد دیده شدن در محیط کار صحبت شده و از آن بعنوان اولین دلیل افراد برای ماندن در یک شغل یاد میشود، میتوان به اهمیت این نوع رفتار پی برد.
محیط کاری شما چگونه است؟ آیا روح زندگی در آن جریان دارد؟