ارزیابی بدون بازخورد: تلاش بی نتیجه
آیا اگر فردی را به بهترین شیوه ممکن و با معتبرترین روشها ارزیابی کنیم اما بخودش بازخوردی ندهیم کارمان ارزشی دارد؟ هدف ما از فرآیند سنجش آدمها چیست؟ انتظار داریم پس از ارزیابی افراد چه اتفاقی بیفتد؟ فرقی نمیکند این سنجش و ارزیابی در فرآیند جذب نیروها برای سازمان، فرآیند انتخاب افراد برای ارتقا و یا ارزیابی عملکرد دوره ای سازمان باشد.
بر اساس استانداردهای بین المللی کانون ارزیابی بعنوان یکی از روشهای سنجش و ارزیابی افراد مهمترین بخش کانون بازخورد به افراد شرکت کننده است. در این استانداردها هر دو نوع بازخورد یعنی بصورت کتبی و گزارش و هم بصورت شفافی و رو در رو توصیه میشود. در کشور ما در بسیاری از کانونها بخصوص آنهایی که متمرکز بر فرآیند ارزیابی هستند مهمترین بخش بازخوردی، بازخورد به مدیران سازمان است و بخش بازخورد به افراد بخصوص بخش حضوری آنها مورد اقبال سازمانها نیست. اما سوالی جدی مطرح است اگر هدف و بلندمدت شایسته گزینی و شایسته سالاری ست، جایگاه تلاش برای توسعه افراد کجاست؟ آیا صرف قرار گرفتن در یک فرآیند سنجش( بخصوص که فرد برگزیده کانون نباشد) میتواند تغییری در مهارتهای وی ایجاد کند؟ چند درصد از افراد به این بلوغ فکری رسیده اند که در زمان شکست و یا ناتوانی خود را بازیابی کرده و به سمت بهبود تغییر مسیر دهند.
بهترین سیستم های مدیریت عملکرد دنیا نیز امروزه بیش از آنکه ترکیبی از فرم ها و شاخص های مختلف باشند، مجموعه بازخوردهای مستمر هستند. جلسات تعاملی میان مدیران و پرسنل که کمک میکند نقاط قوت و ضعف افراد و راهکارهای بهبود آنها مشخص شود. معمولا در این روشها روی مهارتهای کوچینگ مدیران برای کمک پرسنل در مسیر توسعه فردی حساب ویژه ای باز میشود. اصولا در سیستم های مدیریت عملکرد بروز، اهمیت بازخورد مثبت گرفتن در قبال فعالیتهای صحیح و برجسته و بازخورد اصلاحی گرفتن در برابر فعالیتهای نیازمند بهبود بر از هر فعالیت دیگری بیشتر است.
به نظر میرسد باید بصورت جدی هر فعالیت مرتبط با ارزیابی و سنجش را مورد بازنگری قرار دهیم و بخش تعامل مثبت و توسعه دهنده با شرکت کننده را بعنوان مهمترین و مرکزی ترین بخش فعالیت بپذیریم به این امید که حرکت افراد برای بهبود مهارتهایشان سرعت بیشتری بگیرد و اهداف ما در مسیر ارزیابی و سنجش اهدافی ارزشمندتر و قابل دفاع تر باشد.